بی معرفت
نوشته شده به وسیله ی بی هوا در تاریخ 92/4/4:: 10:6 صبح
ب همین راحتی میگه بای در اینکه من احمقم ک اصرار ب موندنش میکنم هیچ شکی نیس وقتی اینجور خوردم میکنه.... مطمئنم الان اون کامنتیم ک فرستادم میگه خب الان دیگه ازار نمیبینی اما من منظورم این نبود منظورم از گفتن اون حرفا این بود ک بدون فقط من باعث ناراحتیت نشدم توام شدی اما من مث تو اینجور بد رفتار نمی کنم
خیلی بی معرفتی من هیچوقت کنارت نبودم اون روزا ک شعر غمگین مینوشتی تو وبت با ل.. نمیومدم میحرفیدیم ک سرگرم بشی مگه هروقت با ر... مشکل داشتیو ناراحت بود اینقد فک نزدم با روووو ک اشتی کنی تو اون وقتا ناراحت بودیو من تلاش کردم اما تو هرچیو ک دلت بخواد میبینی تو فقط میبینی چن باری ک ناراحت بودی من نبودم
پس منم باید بگم الان ک من داغونم ینی این ی ماه خورده ای ک بخاطر اجیم داغونم تو کنارم نبودی ........ بدتر زجرم دادی با حرفات چطوره؟؟ خوبه؟؟؟
هم از تو خونه درد غم میخورم هم از اینجا !!!
اونقدی ک ارزش برات میذاشتم ابجیم حرصش می گرفتو غرغر می کرد
خیلی بی معرفتی خیلی
کلمات کلیدی :